گزارشي از سالانه هنرهاي شهري بهار تهران با نام “بهارستان”
_______
نيمههاي اسفند هر سال دست به كار ميشود. بار و بنه جمع كرده و كوچ ميكند به شهري خاكستري. هجرت ميكند به تهران بيرنگ من! تا رخت رخوت از تنش بِدرد و جامهاي رنگين تقديماش كند. خاكستريها را نرمنرمك به آبي و سبز و زرد بدل ميكند. آسمان بلند لمسناپذيرش را آبيتر، جغرافياي تاريخ تن چنارهايش را سبزتر، آفتاب صبحگاهياش را زردتر ميكند. و اين چنين نجيبانه آمدنش را به گوش مردمان ميرساند. مردماني كه لابهلاي همه روزمرگيهايشان رفت و آمد نامحسوس رنگها را از ياد بردهاند.
در را كه باز كردم، حجم عظيمي از خنكاي نسيمي خوش به استقبالم آمد. چشمم به درخت قديمي روبهروي خانه افتاد. گَرد خفيفي از سبزي كمعمق روي شاخههاي تيرهاش جاخوش كرده بود. آفتاب صبح، سايه بلندي روي ديوار پشت سرش كشيده بود و همه اينها همراه بود با صداي پرندههايي كه سمفوني بينقصي را تمرين ميكردند. و همه اينها فقط يك معني برايم داشتند؛ بهار از راه رسيده است…
اين را نه فقط من، كه همه مردمان اينجا با چند روز پس و پيش در مييابند، كه همه دم و بازدمهايشان پر شده است از عطر بهار. خانه جانشان را آماده اين آمدن ميكنند. روياها و اميدهاشان را بازمييابند و جاني دوباره به دنياي خود ميدهند. و درست در همين نقطه، فصل شيرين پيادهرويهاي آخر اسفند ماهي من آغاز ميشود. تماشاي تلاشهاي پر شور مردم براي نو كردن هرآنچه بوي نا گرفته، در كنار هياهوي رفت و آمدشان كه همه هلهله بهار است.
اما قدمزنيهاي آخر اسفند امسال، برايم رنگ و بوي ديگري داشت. در كنار همه آنهايي كه به دنبال خريد لباس و گل و ماهي بودند، هنرمنداني هم بودند كه نقطه به نقطه شهر را براي آمدن بهار آماده ميكردند. زنان و مرداني كه هر يك ديوار، نيمكت، درخت و يا هر تكه از تن شهر را براي آمدن فصلي نو زينت ميدادند. و درست شبيه قلمرو پدريشان، همه آنچه در دنياي ذهن و خيال ميپروراندند را به واقعيت بدل ميكردند. همچون بهار با دستان خود رنگ را بر قلب شهر ميپاشيدند تا حياتي دوباره به جان خستهاش باشند.
سالانه هنرهاي شهري بهار تهران با نام بهارستان، يكي از آخرين و پرشورترين رويدادهاي هنري تهران در سال 1394 بود، كه توانست با در اختيار داشتن حدود پانصد هنرمند در حوزههاي نقاشي، گرافيك، مجسمهسازي و هنرهاي محيطي جلوه جديدي به شهر تهران ببخشد. سازمان زيباسازي شهر تهران در ادامه سياستهاي فرهنگي خود كه با پروژه “نگارخانهاي به وسعت يك شهر”، “آسمان آبي، زمين پاك”، و “كمپين شهروند سالم” آغاز شده بود، سالانه هنرهاي شهري بهارستان را بنيان نهاد. تا بتواند هنر را از دل موزه و گالريها بيرون آورده و به شكلي كاربرديتر در تار و پود زندگي روزانه شهروندان دخيل كند. رويدادي كه در قالب فراخوان اعلام شد و به شكل كارگاهي ادامه يافت. تا خروجيهاي به دست آمده مورد تأييد اساتيد صاحب نظر در هر يك از حوزهها باشد.
شهرداري تهران با هدف ايجاد شور و نشاط بيشتر در شهر به استقبال بهار رفته است و از اين مسير هم از نيروي بالقوه هنرمندان درون جامعه بهره جست و هم قدمي به سمت پيوند هرچه بيشتر هنرمندان و شهروندان برداشت. مسيري كه نه تنها توانست فرصت آشنايي شهروندان با مراحل خلق و توليد اثر هنري را فراهم آورد، كه هنرمندان را هم بر آن داشت تا ايدهها و طرحهاي خود را به خدمت محيطي كه در آن زندگي ميكنند درآورند. كمي از دنياي دروني خود فاصله بگيرند و بتوانند پلي بسازند از آنچه در ذهن ميپرورانند با مردماني كه در كنارشان روزگار سپري ميكنند.
در كلان شهر تهران با جمعيت فراوان و محيط شهري بيثباتش كه هر روز خانهاي، خياباني، و حتي درختانش هم مورد تاراج قرار ميگيرند، اين فرصت غنيمتي است تا هنرمند بتواند با ذهن و دست خود ارتباطي سالمتر ميان زندگي انسان با طبيعت پيرامون برقرار كند. حضور طبيعت از ياد رفته در اين شهر را به خاطر آورد و با درگير كردن شهروندان در آثار خود، محيط زيست شهري را براي آنها قابل لمستر كند. شهروندان هم با لمس حقيقي محيط زندگيشان، خودآگاه يا ناخودآگاه با محيطزيست شهري خود پيوند ميخورند و خود را جزئي از آن ميپندارند. احساس تعهد حاصل از گره خوردن با دل و جان زيستبوم، از تخريب بيشتر آن توسط شهروندان كاسته و به حفظ و رشد آن كمك ميكند.
رويداد بهارستان فينفسه فرصتي ارزشمند و بديع، هم براي هنرمندان و هم براي شهروندان است. تا در تعامل با يكديگر به زبان مشتركي دست يابند. اما چند و چون كيفي اين رويداد هنوز جاي بحث دارد. اتفاقي كه چهره شهر را براي اندك زماني تغيير ميدهد، و قطع به يقين در روحيه عمومي شهروندان هم تأثيرگذار خواهد بود. حالا كه اين تغيير چهره به دست هنرمندان انجام ميشود، حالا كه تعداد قابل ملاحظهاي از اين هنرمندان را زنان تشكيل ميدهند، حالا كه زنان شهر همچون بهار دست به آرايش و زينت شهر زدهاند، نگاه نزديكتري به اين قلب تپنده خواهيم داشت و در بهارستاناش قدم خواهيم زد.
بهارِ ايراني، گرافيكِ ايراني
بخش گرافيك سالانه بهارستان، امسال با رويكرد متفاوتي نسبت به سالهاي قبل شروع به فعاليت كرد. اين بخش از رويداد به صورت كارگاهي در دو روز، زير نظر سه طراح سرشناس معاصر برگزار شد. بر اين اساس هنرمندان داوطلب به جاي ارسال طرحهاي پيشنهادي به دبيرخانه فراخوان، سوابق كاري خود را ارسال نموده و اساتيد اين بخش از بين داوطلبين تعدادي را كه صلاحيت و آمادگي بيشتري براي حضور در كارگاهها را داشتند انتخاب كردند.
برخورد كارگاهي با اين رويداد كه منجر به همفكري و آشنايي هرچه بيشتر طراحان جوان با اساتيد معاصر شد، يكي از مسيرهاي نوپا و پر اميد در حوزه طراحي گرافيك خواهد بود. مسيري كه طراح را از ايدهپردازي و مهندسي ذهني تك نفره به سمت كار گروهي و خلق اثر در محيط سوق ميدهد. از اين طريق طراحان شانس بيشتري در آشنايي با محيط حرفهاي كار خواهند داشت و از تجربيات اساتيد كارگاه در حوزه گرافيك شهري، هرچه بيشتر بهره خواهند برد. اين در حالي است كه طراحان جوان، قرباني سيستم معيوب آموزش گرافيك، به خصوص گرافيك محيطي، در دانشگاهها هستند. و فرصتهايي از اين دست توانايي اجرايي و مديريت زمان آنها را افزايش خواهد داد. و موجب آشنايي بيشتر آنها با اصول اوليه گرافيك شهري آن هم به صورت واقعي و نه صرفاً كلامي آموزش و غيركاربردي ميشود.
اما طرحهاي انتخابي در كارگاه امسال با نگرشي تقريباً واحد سامان يافتهاند. بيان تصويري روحيه دروني بهار با زباني ايراني! همچنان كه عبارت هنر ايراني، هر ذهن آشنايي را به سمت خط نستعليق ، نگارگري و نقاشي گل و مرغ ميبرد، بيشتر طرحهاي اكران شده داراي همين روحيه و برداشت از هنر ايراني است. در بعضي از اين آثار تلاش شده هويت ايراني در مسيري جديد و نوين هدايت شود و در برخي ديگر هم اين روحيه صرفاً عنصري چشمنواز براي زينت دادن به پيامهاي نوشتاري شده است. مبناي اصلي تمامي آثار، تايپوگرافي است. عناصر بصري درونشان هم وام گرفته از نگارگريهاي ايراني، گل و مرغهاي قاجاري و چاپهاي سنگي است. در اين بين طرحهايي هم بودند كه نگاهي مدرنتر به مفهوم بهار و نوروز داشتند. براي مثال بازي با فرم عدد پنج در سال 1395، و جابهجايي آن با عناصري از نوروز و سفره هفت سين كه فرمي مشابه و همگن با اين عدد داشتند. و يا بهره بردن از انرژي بالقوه درون تايپوگرافيها كه عنصر مهمي در طراحي گرافيك هستند. براي مثال، ايجاد مشابهتهايي ميان حرف “هـ” در واژه بهار، با فرم پرندههايي ظريف و دلنشين.
خروجيهاي بخش گرافيك سالانه بهارستان، از كيفيت قابل قبولي برخوردار است. اما حضور پررنگتر حوزههاي ديگر در اين رويداد، از جمله مجسمهسازي و هنرهاي شهري موجب كمتر ديده شدن بخش گرافيك در سطح شهر شد. آثاري كه ميتوانستند نمود بيشتري دراين رويداد داشته باشند، اما قرباني عدم صحيح نمايش شدند.
ديوارها جان ميگيرند!
بخش دوم از سالانه هنرهاي شهري بهار تهران، نقاشي است كه در دو بخش نقاشي ديواري و تخممرغهاي نوروزي در قالب فراخوان و ارسال طرحهاي پيشنهادي توسط هنرمندان داوطلب صورت پذيرفت. در بخش نقاشي ديواري سازمان زيباسازي براي هر طرح مساحتي بين 100 تا 200 مترمربع در نظر گرفته بود و در انتها، طرحهاي منتخب در بيست و دو منطقه تهران اجرا شدند. از مجموع آثار نقش بسته در دل ديوارهاي تهران با محوريت مفهوم بهار و آيين نوروز، رويكردهاي متفاوتي توسط هنرمندان در پيش گرفته شده بود. عدهاي تمركز خود را بر شخصيتپردازيهاي اسطورهاي شاهنامه قرار داده بودند، گروهي ديگر مجموعهاي بودند از تصويرسازيهايي مدرن و در برخي موارد خامدستانه، بخشي هم حال و هواي گرافيتيهاي خياباني را داشتند. خصلت مشترك همگي آنها استفاده از رنگهاي درخشان و خالص در القاي مفهوم نوزايي در فصلي جديد بود.
بخشي از رويكردهاي تصويرسازانه متناسب با مديوم نقاشي ديواري نبود و از اينرو آنقدرها هم نتوانست جلوه زيبايي براي خيابانها به همراه آورد. اما برخوردهاي نقاشانهتر و در عين حال واقعگرايانهتر كه كمتر جنبه روايتي داشتند، توانستند در پيوند با محيط قرار گيرند و از دل مفهوم اصلي خود در كنار زندگي در جريان درون شهر، مفهوم ثانويهاي را خلق كنند. در اين بخش هم برخوردهايي تزئيني در استفاده از عناصر ايراني به چشم ميخورد.
اما بخش تخممرغهاي نوروزي در كارگاهي دو روزه به اجرا درآمد، كه هنرمندان طرحهاي منتخب را بر تخممرغهايي به ارتفاع 1.5 متر با تكنيك مورد نظر خود اجرا كردند. پيشطرحها در مدت فراخوان به دبيرخانه ارسال شد، و اساتيد اين بخش از بين طرحهاي ارسالي داوري خود را آغاز كردند. در نهايت اين تخممرغها در محور خيابان وليعصر و خيابان انقلاب، نصب و به نمايش درآمدند.
بخش تخممرغهاي نوروزي در سالانه بهارستان، در ادامه سنت رنگ كردن تخممرغ در سفره هفت سين در ايران باستان شكل گرفت. اين عضو از آيين نوروز، كه تمثيلي است از باروري و رشد و شكوفايي خوبيها، حالا در ابعاد بزرگتر به قلب خيابانها آمده و به دست هنرمندان همين شهر رنگين ميشود. دنياي رنگين نقاشي شده بر پوسته اين تخممرغها طيف عظيمي از ايدهها و تكنيكهاي متنوع را شامل ميشود. طرحهاي هندسي رنگين، نقوش انتزاعي از عناصر معرف بهار)شكوفه، برگ، درخت و…)، آئين نوروز(اجزاي سفره هفت سين و( … ، پرداختهايي واقعگرايانه در دل مفهومي سورئال مانند چشم خيره و درشتي كه از درون تخممرغ ترك برداشته به نظاره نشسته است، تا برداشتهايي شخصي و تصويرگرايانه از روايتهاي اساطيري و باستاني.
ميتوان گفت به ازاي هر هنرمند و در نهايت هر طرح اجرا شده، سبك و روشي شخصي براي بيان و نمايش بهار و نوروز به كار رفته است. بخشي از طرحها پايبند به حفظ هويت ايراني ماندند، لبريز از نقوش پر پيچ و خم و اسليميوار، درخت زندگي، ابرهاي مينياتوري، پرندههاي ايراني، فرشتههاي بالدار، شاهزادههاي سوار بر اسب نگارگريها. بخشي ديگر به ساخت و پردازش بافتي( (Pattern جديد از عناصر زندگي روزمره پرداختند. جايگيري اين تخممرغها در خيابان و حركت شهروندان دور تا دور آنها، امكان روايت داستاني را فراهم ميآورد كه عابران ميتوانند براي دقيقهاي فارغ از مشغلههاي روزمرهشان آن را ببينند و بخوانند. گِردش بگردند و به داستاني كه هنرمند روايت كرده گوش دهند.
تخممرغهاي نوروزي امسال تهران، از سطح كيفي متفاوتي برخوردار بودند. برخي طرحها بسيار خلاقانه و برخي به شدت ضعيف! اما همچنان براي مخاطب، حضور اين عضو كوچك از خانواده نوروز كه حالا به عنوان مجسمهاي شهري و موقت در خيابانها وجود دارد، خرق عادتي است كه براي لحظاتي او را از كليشههاي هميشگي روزمرهاش دور ميكند.
نوبهار هنرهاي محيطي!
مهمترين بخش سالانه هنرهاي شهري بهار تهران، بخش مجسمهسازي و هنرهاي محيطي است كه توانست با شهروندان ارتباط بيشتري برقرار كند و به تبع آن بيشتر مورد توجه قرار گيرد. هنرهاي محيطي كه مجسمههاي شهري را هم شامل ميشود، در دهه اخير در ايران رشد چشمگيري داشته و به جهت ارتباط تنگاتنگش با محيط زيست و انسانها، توان درگير كردن مخاطب و به چالش كشيدن مسائل زيستمحيطي او را دارد. محيط زيست طبيعي يا شهري، گستره فعاليت اين گرايش از هنر است كه هنرمند از آن براي بيان دغدغه خود بهره ميبرد، تا با نگرشي نو به تجديد و تحكيم رابطه انسان با طبيعت)محيط( بپردازد. هنرمند به دنبال كشف زباني براي همزيستي بيشتر با محيط اطراف و ايجاد يك رابطه دوستانه بين انسان و طبيعت پيرامونش است، كه از خلل آن انسان را متوجه مسائل زيستمحيطياش كند. تا از اين مسير محيطهاي آسيب ديده را احيا كند، آيين و رسوم گذشتگان را يادآور شود و به مخاطب نشان دهد كه خود را در درون طبيعت ببيند، نه جزئي جداي از آن.
گرچه اين گرايش از هنر، ميرا و ناپايدار خواهد بود اما از آنجايي كه مخاطب جز جداييناپذير معناي حقيقياش است، ميتواند تلنگري باشد كه به خاطر سپرده شود. هنرمند با افزودن عنصري به طبيعت يا كاستن عضوي از آن، بخشي از محيط را كه از ياد رفته و به چشم نميآيد، نقطه هدف قرار ميدهد تا مخاطب را به تأمل وادارد.
اين بخش از سالانه بهارستان، با هدف ايجاد اين چالش در ميان شهروندان و درگيري بيشتر آنها با محيط زيست شهريشان، فرخوان خود را اعلام كرد. بدون محدوديتي در تكنيك و بيان هنري ، از داوطلبان خواست تا دوباره به خيابانهاي شهرشان و پتانسيل دروني آنها بيانديشند و راهكاري براي بهبود رابطه شهر با شهروندانش ارائه دهند.
آثاري كه در خيابان وليعصر (از ميدان راهآهن تا ميدان تجريش(، خيابان انقلاب و بلوار كشاورز اجرا شدهاند، شامل مجموعه متنوعي از ايدههاي هنرمنداني است كه هر يك نگاهي دوباره به خيابانهاي شهر خود داشتهاند و از دروناش معنايي را جستند تا مفهوم ديگري را خلق كنند. تا بتوانند غبار عادت را از نگاه مردمان بزدايند، به آنها نزديكتر شوند، درگيرشان كنند و از اين طريق معضلات شهري را بيان كنند. مسائلي همچون تضاد ميان طبيعت و صنعت، افزايش روزافزون مصرفگرايي كه عامل اصلي تخريب طبيعت است و …
نقطه به نقطه خيابانها، رد و نشان از هنرمنداني دارد كه سعي دارند چيزي را كه مدتهاست فراموش كردهايم به خاطر بياورند. برخي از آثار تلنگري هستند بر شهروندان، مانند درختي مملؤ از ماشينهاي كوچك اسباببازي! خيل عظيم ماشينهايي كه به ظاهر بيخطرند، به تك درختي هجوم آوردهاند و تصويري مهلك ساختهاند تا آيينهاي باشند از رشد روزافزون خودرو در اين شهر خاكستري. هدفوني غولپيكر نيمكتي را فراگرفته و از عابرين ميخواهد براي دمي به صداي شهر گوش دهند. نجواي آراماش را كه لابه لاي ازدحام آدم و آهن از ياد رفته و كسي صدايش را نميشنود، به خاطر آورند.
مردي سپيدپوش از افتادن درختي كج شده در خيابان وليعصر جلوگيري ميكند. درختي را گرامي ميدارد كه عابران شايد تا پيش از اين، حتي آن را نديده بودند. درختي از جنس بطريهاي كوكاكولا، بيپروا از روزي خبر ميدهد كه از فرط مصرفگرايي ديگر طبيعتي برايمان باقي نخواهد ماند.
برخي ديگر از آثار با فضايي گويا و روانتر، با مخاطب مواجه شدند. از جمله چرخهاي رنگين نصب شده روي ديوار! درست شبيه گردش بيوقفه گردونه هستي و تغيير و جابهجايي فصلها در بطن زمان. يا كفشهايي كه بر ديواري در خيابان وليعصر راه ميروند، جامانده از عابراني كه دلباخته پيادهروي در اين خياباناند. درختاني تنپوش رنگين به تن كردهاند، جان دارند و لباسي به تن كردهاند تا از جانشان حفاظت كند. دسته ديگري از آثار اجرا شده، با رويكردي دكوراتيوتر و شادتر سعي در رنگين ساختن جلوه خيابانها داشتند. سقفهايي از طلقهاي رنگين كه با هوشمندي از اورسيهاي قديمي معماري ايراني اقتباس شده و سايههاي رنگين بر تن عابران ميسازد. و يا شخصيتهاي كارتوني)مينيونها (با رنگهاي درخشان در پيادهروها براي لحظهاي به شهروندان لبخند ميزند.
اما در ميان همه اين آثاري كه توانستند به خوبي در مخاطب اثر بگذارند و نظر او را به خود جلب كنند، آثاري هم بودند كه نه تنها معنا و مفهوم منحصر به فردي به همرا نداشتند كه حتي به عنوان عنصري تزييني هم نتوانستند زيبايي محيط را تأمين كنند. لباسهاي عظيمالجثه آويخته شده از چنارهاي وليعصر، حلقههاي بيفرم گير كرده در تنه درختان، كه حتي بافت گلدارشان هم نتوانست بر جذابيتشان بيافزايد.
بخش مجسمههاي شهري و هنرهاي محيطي سالانه بهارستان، مانند ساير بخشهايش كيفيت يك دست و واحدي نداشت. برخي از كارها در اوج بودند و برخي حتي استانداردهاي اوليه نمايش را هم نداشتند. اما با اين حال اين بخش بيشتر از هر حوزه ديگري مورد استقبال عموم قرار گرفت. چهره شهر را تغيير داد، و با بازي رنگينش شهروندان را براي استقبال از فصل جديد آماده كرد.
…
سالانه هنرهاي شهري بهارستان، در آخرين روزهاي حضور خود در تهران به سر ميبرد. اما هنوز هم مردم به تكتك آثار دقت ميكنند، با آنها عكس ميگيرند، و به عنوان بخشي از خاطرات بصريشان ثبتاش ميكنند. شور و هيجان نسل جديد در مواجهه با اين رويداد را ميتوان در تعداد بالاي انتشار عكسهاي گرفته شده از اين رويداد، در شبكههاي اجتماعي مختلف ديد. كه همه يك اصل را يادآوري ميكنند؛ هنر بايد ديده، شنيده و لمس شود. هنر بايد زندگي شود ! چرا كه ريشههايش از زندگي است. اصلي كه حتي مديران شهري هم ديگر انكارش نميكنند و به چشم فرصت يا زنگ تفريحي براي اين شهر شلوغ ميپندارند تا بتوانند جان بدمند بر تن خستهاش.
بهارستان امسال، چالشي بود براي هنرمندان جوان در پيوند دنياي خيالشان، با جهان قابل لمس و حقيقي كه در آن زندگي ميكنند. تلاشي بود براي شناخت بيشتر و بهتر فضا و محيطزيست شهري به هدف كشف پتانسيلهاي دروني فضاي پيرامون و به كار گرفتن اين نيروي دروني به دست هنرمند. هنرمندي كه سهم مهمي در زيبايي شهري دارد كه ميزبان بهار است. بهاري كه هنوز دارد در خيابانهاي تهران قدم ميزند.
شماره هفدهم مجله زنان امروز
فروردین ۱۳۹۵